یک کارشناس مرمت درباره لزوم بازگشایی مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی که سالهاست تعطیل شده، گفت: شرط احیا و بقای مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی این است که میراث فرهنگی باور کند به کارشناس غیرتمند، باسواد و علاقهمند نیاز دارد، نه کارمند بلهقربانگو!
مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی از نخستین مراکز آموزشی در حوزه میراثفرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بوده که برای سازمان متبوع آن، کارشناسانی را تربیت میکرد، اما چند سالی است که این مرکز تعطیل شده است و به دنبال آن، نقدهایی مبنی بر اینکه بدنه میراث فرهنگی خالی از کارشناس و متخصص شده وجود دارد.
درباره آسیبهای ناشی از تعطیلی این مرکز و ضرورت بازگشایی آن با توجه به مصوبه شورای عالی اداری و همچنین نقدهایی که به رویه آموزش و بهکارگیری نیروهای پرورش یافته در این مرکز وارد شده، گفتوگوهایی با شماری از کارشناسان میراث فرهنگی و فارغالتحصیلان این مرکز انجام داده است.
سعید فلاحفر، یکی از دانشآموختگان مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی در رشته کارشناسی مرمت است، اما او از سال ١٣٨٢ دیگر همکاریایی با میراثفرهنگی نداشته و در حال حاضر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکند.
فلاحفر درباره آسیبشناسی تعطیلی مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی اظهار کرد: این موضوع از دو جهت قابل بررسی است؛ بخش اداری میراثفرهنگی این تعطیلی را توجیه کرده است، مثلا یکی از توجیهات این بود که در یک نظام دانشگاهی چرا نیرو تربیت کنیم، در دانشگاهها رشتههای وابسته به حوزه میراث ایجاد میشود و کارشناسان در این رشتهها تربیت میشوند و ما برگزیدهها را جذب میکنیم، اما عملا این اتفاق نیفتاده است.
او اضافه کرد: موضوع دیگر این است که سازمان میراث فرهنگی در سالهای اخیر اعتقادش را به بدنه کارشناسی از دست داده است؛ یعنی یک سازمان فرهنگی، هنری و علمی با جریاناتی که در ادغام سازمان میراثفرهنگی اتفاق افتاد، به یک ساختار سیاسی و اقتصادی تبدیل شد. در واقع آن نگاه صنعت گردشگری به جای اینکه به داد میراث فرهنگی برسد ماهیت علمی، فرهنگی و هنری آن را از بین برد و نظرات کسب درآمد و مواردی که در گردشگری دیده میشود به بخش میراث فرهنگی هم سرایت کرد. در این مورد کمکم اعتماد به بدنه کارشناسی کمتر و کمتر شد و کار به جایی رسید که به این باور برسند میراث فرهنگی نیازی به کارشناس ندارد و به جای اینکه دنبال کارشناسان درجه یک باشد به دنبال سرباز اداری است و مدیران امروز عمدتا از نهاد دیگری وارد میراثفرهنگی میشوند.
این کارشناس مرمت با بیان اینکه این نگاه به جایگاه کارشناسی در بدنه میراث فرهنگی طبیعتاً موجب میشود نیازی به تربیت کارشناس وجود نداشته باشد، افزود: در نتیجه آن نگاه، علت وجودی مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی در تفکرات مدیران و نسل جدید از بین رفت و حساسیتی برای این موضوع دیگر وجود ندارد و نگاه اقتصادی حاکم در میراث فرهنگی به این موضوع دامن بیشتری زد و این تفکر به وجود آمد که به صرفهتر است هزینهای برای چنین دانشگاهی نپردازند.
فارغالتحصیل مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی اظهار کرد: مرکز آموزش عالی دو جنبه متفاوت داشت که باهم قابل قیاس نیستند؛ یکی آموختن دانش و توانایی میراث فرهنگی و دیگری ایجاد غیرتمندی، علاقه و عِرق در دانشجویان که این موضوع گاهی از دانش هم مهمتر است، معمولا در دانشگاهها به جنبه دانش دانشجویان پرداخته میشود، اما این خصلت در دانشکده میراث فرهنگی برای دانشجویان به وجود آمد که در دانشگاهها دست نیافتنی است. بنابراین عرق کارشناسی که در نسل تربیت شده دانشکده میراث فرهنگی وجود داشته در دانشجویان جدیدی که از دانشگاههای مختلف فارغالتحصیل شدهاند، وجود ندارد.
او بیان کرد: مدیر یا کارشناسی که سالها در صداوسیما کار میکرده به یک باره وارد میراث فرهنگی شده است یا فردی با کارشناسی ارشد عمران، کارشناسی ارشد مرمت هم گرفته و یک شرکت خصوصی مرمت تاسیس کرده است مانند فردی که از ابتدا در این حوزه بوده و با عشق و علاقه آن را دنبال کرده است، عمل نمیکند. کسی که از ابتدا عمران خوانده با مدرک فوقلیسانس نگاه فرهنگیاش عوض نمیشود، او شکل و شمایل عمرانیاش را گرفته است. بنابراین عرق این افراد به میراث فرهنگی قابل قیاس با نسل تربیتشده دانشکده میراث فرهنگی نیست.
فلاحفر گفت: برای نسل ما مرمت شغل و منبع درآمد نبود، برایمان نوعی وظیفه بود، اما ناگهان با نسلی مواجه شدیم که مرمت را یک وظیفه اخلاقی نمیبیند، بلکه آن را شغل میداند.
این کارشناس مرمت در ادامه صحبتهایش به وضعیت اشتغال فارغالتحصیلان مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی اشاره کرد و افزود: مرمت و موزهداری که جزو اولین رشتههای ورودی دانشکده میراث فرهنگی بود، در دفترچه کنکور جزو رشتههای ستارهدار بودند به این معنی که دانشجوی این رشتهها تعهد خدمت دارند و بعد از فارغالتحصیلی مشغول به کار میشوند، اما وقتی به فارغالتحصیلی رسیدیم این تعهد عملی نشد. از طرفی این رشتهها که ستارهدارِ سازمان میراث فرهنگی بودند جزو استخدامهای سازمان برنامه و بودجه قرار نمیگرفتند در نتیجه، یک لیسانس مرمت به دلیل تعهد به خدمت در جای دیگر هم نمیتوانست مشغول کار شود.
او افزود: میراثفرهنگی نه تنها تلاشی برای جذب فارغالتحصیلان این مرکز نکرد، بلکه به جای استخدام کارشناسان دانشکده میراث فرهنگی از دانشگاههای دیگر جذب نیرو کرد. البته دلیل دیگری هم وجود داشت.
فلاحفر اضافه کرد: نسلی از مدیران میراث فرهنگی از تواناییهای فارغالتحصیلان این دانشکده ترسیدند. فکر میکردند دانشجوها پس از فارغالتحصیلی به عنوان یک کارشناس معمولی مشغول به کار میشوند، اما دیدند دانشجویان تواناتر از آن چیزی که فکر میکردند، هستند. برای همین احساس کردند این نیروها از آنها باسوادتر و مطالبهگرتر هستند و از این موضوع ترسیدند و ترجیح دادند افرادی را جذب کنند که نه سواد و نه عرق بچههای دانشکده میراث فرهنگی را داشته باشند تا از مطالبهگری و نقدهای این دانشجویان در امان بمانند.
فارغالتحصیل مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی درباره بازگشایی این مرکز گفت: در وهله اول مدیران میراثفرهنگی بپذیرند به بدنه کارشناسی تربیتشده احتیاج دارند و بدانند که باید سلسله مراتب رشد کارشناسی در سیستم اداری میراث فرهنگی طراحی شود و بعد از این باید بررسی شود که این تربیت کارشناس باید در دانشگاهها اتفاق بیفتد یا دوباره مرکز آموزش عالی را احیا کنند. از نظر من با این روش آموزشی که در دانشگاهها داریم بهتر است که مرکز آموزش عالی میراثفرهنگی را احیا کنیم. این مرکز علاوهبر ایجاد عرق و انگیزه، بالابردن سطح دانش دانشجو میتواند باعث ایجاد تجربه شود. شرط بقای آن هم این است که میراثفرهنگی باور کند به کارشناس غیرتمند، باسواد و علاقهمند نیاز دارد نه کارمند بله قربانگو!
بازدیدها: 0